دلیل نارضایتی افراد متاهل از ازدواج شان چیست ؟
پیدا کردن زوجهایی که از زندگی مشترکشان راضی نیستند اما تحت هر شرایطی به زندگی ادامه داده و زیر بار جدایی نمیروند کار دشواری نیست.افسردگی،خشم پنهان،ناامیدی و بیانگیزه بودن، از ویژگیهای بارز آنهایی است که در این زندگیها دست و پا میزنند.
نبض ما– واقعا چرا خیلی از افراد از زندگی مشترکشان راضی نیستند و احساس شادی نمیکنند؟ این زوجها حتما دلایلی برای عدم رضایت از زندگی مشترکشان دارند و اینکه چرا چنین وضعیتی را ادامه میدهند.
به گزارش نبض ما، این سوالی است که به سختی میتوان به آن جواب داد. بررسیهایی که انجام شده نشان میدهد در میان تمام دلایلی که برای این مشکل میتوان ارائه داد، ارتباط ناموثر، صداقت نداشتن و خیانت پررنگتر از سایر علتها به چشم میخورند.
نداشتن ارتباط عاطفی کافی، عدم رضایت کافی از رابطه جنسی، توجه کافی به همدیگر نداشتن و وقت گفتگوهای دونفره نداشتن، هم سایر دلایلی بودند که در نظر سنجیها عنوان شدند.
مطالب مرتبط: با این نشانه ها ازدواج تان دچار مشکل شده است!
با هم مروری داریم بر دیگر عواملی که موجب عدم رضایت از زندگی زناشویی میشوند و متداول هم هستند:
– مسائل مالی و انتظارات برآورده نشده یکی از دلایلی است که مخصوصا در کشورهای توسعهنیافته بسیار به چشم میخورد. بحرانهای مالی باعث کمرنگ شدن آرامش و امنیت شده و روی روابط و مدیریت رفتارها اثر میگذارد. بسیار طبیعی است که طعمههای اصلی چنین شرایط استرس برانگیزی، بنیان خانواده هاست.
– ازدواج یک اتفاق ذاتی و فطری نیست، چون در نهاد بشر چنین چیزی به طور طبیعی وجود ندارد که بخواهد تمام عمرش را به کسی پیوند بخورد و راهی هم جز این نداشته باشد. معیارها و هنجارهای اجتماعی و فرهنگی، ازدواج را مقولهای کاملا فطری جلوه میدهند در صورتیکه در واقعیت، فقط عدهی خاصی از افراد و شخصیتهای بخصوصی به طور طبیعی قادرند ازدواجی کاملا مفید و رضایتبخش داشته باشند و بقیه باید با تلاش و فراگرفتن مهارتهای لازم تا حدودی به این رضایت برسند.
– افراد زمانی ازدواج میکنند که نباید این کار را بکنند! یا خیلی زود یا زمانی که هماهنگیها و شرایط لازم واقعا وجود ندارد و …
اگر بعد از گذشت چند سال از ازدواجتان احساس فرسودگی و دلزدگی میکنید، به احتمال زیاد تلاشی برای کمک به ازداوجتان و احساس شادی از رابطهتان نکردهاید. یک رابطهی مادامالعمر و واقعا رضایت بخش، مراحلی دارد که باید طی شود. اینکه بعد از ازدواج، دو نفر باقی عمرشان را به خوبی و خوشی محض بگذرانند فقط و فقط در افسانههاست!
– عدهی زیادی از افراد هم معیارهای نامفهوم و غیرمنطقی برای ازدواج دارند و بنابراین اساس رابطهشان از همان اول سُست و سطحی است، مثلا علاقهی مشترک به یک سریال، طرفدار یک گروه موسیقی مشترک بودن یا چیزهایی از این دست!
– تعداد زیادی از ازدواجها هم با شکست و عدم رضایت مواجه میشوند چون طرفین مهارت حفظ و رابطه را ندارند، نه اینکه مناسب هم نباشند یا مشکل بزرگی وجود داشته باشد.
– بعضیها تصور درستی از خودشان ندارند یا خودشان را به خوبی نمیشناسند و بنابراین قبل از ازدواج نمیتوانند جوابهای درستی به پرسشهای طرف مقابل بدهند که حتی ممکن است سوالهای بسیار مفیدی باشد، در نتیجه شناخت درست و مناسبی بوجود نمیآید.
– اگر نگاهتان به رابطهی زناشویی به عنوان نتیجهی نهایی یک هدف باشد، نه شروع فرصتهای جدید، فکر می کنید بتوانید بعدا به جایی برسید که از رابطهتان احساس رضایت کنید؟
– شما باید بتوانید بعد از ازدواج هویت خودتان را حفظ کنید و هویت همسرتان را هم بپذیرید. لازمهی ازدواج، توافق و سازش است؛ اما همزمان باید حد و حدود خودتان را هم بشناسید و به اندازهکافی احساس راحتی کنید تا بتوانید خودِ واقعیتان بمانید و به طرف مقابلتان هم اجازه دهید اینچنین باشد. بله، کار سختی است و نیاز به تمرین دارد!
– شاید کلیشهای به نظر برسد اما واقعیت این است که اگر هر دو طرف، قبل از ازدواج رابطهی خوبی با خودشان داشته باشند و از نیازها و علاقهمندیها و شخصیت خودشان به درستی آگاه باشند، احتمال اینکه زندگی مشترک خوب و رضایتبخشی در پیش بگیرند بسیار بیشتر است. اگر برای احساس خوب و کامل بودن به دیگری وابسته باشید، زمانی که او نتواند انتظارات شما را برآورده کند، از او عصبانی و نارضی خواهید شد، در صورتیکه این، مشکل خودِ شماست نه فرد مقابل!
– در هر رابطهای، شیوهی برقراری ارتباط موثر، عامل بزرگی است که اگر با مشکلات مالی، استرس، خیانت و هر نوع اتفاق منفی دیگری همراه شود میتواند یک ازدواج را عمیقا با یاس و شکست روبرو کند.
– موارد بسیار زیادی وجود دارد که زن یا مرد سعی دارد طرف مقابلش را تغییر دهد و به معیارهایی که خودش از یک «همسر ایدهآل» دارد نزدیک کند و انگار قبل از ازدواج، ابدا به تیپ شخصیتی فرد مقابلش که حالا برای او ناخوشایند است نداشته!
گاهی فقط کافیست یک چیزهایی اصلاح شود تا هر دو نفر، شاد و راضی باشند و واقعا نیازی به تغییر و تحولات اساسی که قطعا هم بینتیجه و فرساینده است نمیباشد. نباید توقع داشته باشید «ازدواج» به خودی خود باعث شادیتان شود، بلکه این شما هستید که باید مهارت وارد کردن شادی به رابطهتان را داشته باشید.
مطالب مرتبط: صرف نظر از طلاق در مرز سفر
حالا چرا افراد به رابطهای که از آن راضی نیستند ادامه میدهند؟!
به گزارش نبض ما، عدهای از افراد با وجود اینکه از رابطهی زناشوییشان ابدا رضایت ندارند اما انتخاب میکنند که همچنان ادامه دهند. واقعا چرا؟
باز هم دلایل متعددی وجود دارد که هر کدام توجیهات خاص خودشان را دارند. برای عدهای از افراد، با اینکه پایان دادن به رابطه، لازم و بهترین راه حل است اما چون ابدا تحمل چنین اتفاقی را ندارند، ادامه میدهند و حتی میگویند: من بدبختم و این را میدانم و با بدبختیام خو گرفتهام و این را به بدبختی ِ تنها بودن ترجیح میدهم.
و اما سایر دلایلی که بعضیها با وجود اینکه میدانند انتخاب غیرعاقلانهای است اما به زندگی نامناسبشان ادمه میدهند:
۱. جدایی هزینه دارد و گران تمام میشود
البته این دلیلی است که بیشتر برای آقایان مطرح میشود؛ به عقیدهی این جور افراد، اگر توان مالی پرداخت مهریه یا بخشی از آن را داشتند قطعا جدایی را انتخاب میکردند. بنابراین برای این دسته از افراد، ماندن و ادامهی زندگی، بسیار مقرون به صرفهتر است!
گاهی هم نداشتن توان پرداخت هزینههای جدایی ،باعث میشود زوجها به فکر راه حل بهتری بیفتند؛ آنها با یک حساب و کتاب ساده متوجه میشوند که پرداخت هزینههای چند جلسه مشاوره و رفع مسائل زندگی مشترکشان ولو نسبی، برایشان خیلی ارزانتر از جدایی و هزینههای جانبی آن تمام میشود.
مطالب مرتبط: چگونه بعد از طلاق از کودکم حمایت کنم؟
۲. بخاطر بچهها تحمل میکنند و تن به جدایی نمیدهند
هرچند واقعا معلوم نیست که آیا بچهها از زندگی در کنار پدر و مادر افسرده و ناراضی نفعی میبرند یا نه، اما در اغلب موارد ظاهرا این طور به نظر میرسد که چارهی دیگری نیست. پدر و مادری که مدام در حال درگیری هستند و بچهها هم ناچارا تماشاگران مضطرب این صحنههای ناخوشایند همیشگیاند، فضایی دردناک و متشنج که مطمئنا آرامش و امنیت یک زندگی سالم را ندارد.
در چنین محیطی که درگیریهای کلامی و حتی فیزیکی جریان دارد، نمیتوان ادعا کرد که تاثیری روی بچهها ندارد. البته زندگیهایی که خالی از هرگونه شور و هیجان هستند و هیچ لذت و محبتی رد و بدل نمیشود هم زمینهای برای رشد و بالندگی بچهها فراهم نمیکنند. والدینی هستند که از عبارت «فقط بخاطر بچهها» به عنوان بهانهای برای تن به جدایی ندادن استفاده میکنند در حالیکه دلایل واقعی را باید در نیازها و ترسهای خودشان جستجو کرد.
۳. عقیده دارند رابطهشان دیگر آنقدرها هم بد نیست که بخواهند تن به جدایی بدهند
خیلی از افراد به طلاق و جدایی به عنوان آخرین راه حل نگاه میکنند که باید به هر قیمتی شده از آن اجتناب کنند، بنابراین دلایلی را که شاید برای دیگران توجیه کنندهی جدایی باشد، تحمل میکنند و هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی خودشان را عذاب میدهند. یعنی به طور کلی، معیار «خیلی هم بد نبودن» دلیلی است برای ادامهی زندگی مشترک.
مطالب مرتبط: نشانه هایی کافی برای طلاق
۴. باورشان این است که طلاق گرفتن و جدایی خجالتآور است و نمیتوانند قبول کنند که شکست خوردهاند
این بهانهای است که زیاد شنیده میشود. برای بسیاری از افراد مخصوصا آنهایی که دوروبرشان را اقوام و دوستانی گرفتهاند که ظاهرا زندگی رمانتیک و روابط موفق و بسیار خوبی دارند، طلاق گرفتن و جدایی واقعا شرمآور است.
مطالب مرتبط: صرف نظر از طلاق در مرز سفر
۵. عقیده دارند چیزی به نام «رابطهی موفق» وجود ندارد
این هم دلیل رایجی است که خیلیها را به زندگی مشترک ناخوشایندشان پایبند میکند و تصمیم میگیرند به رابطهی بدون شادی و رضایتشان ادامه دهند درحالیکه قلبا جدایی را ترجیح میدهند. این طرز فکر برمیگردد به آموزههایی که در سنین پایینتر از اطرافیان خود دریافت کردهاند که چگونه باید از دستاندازهای اجتنابناپذیر زندگی که در بیشتر روابط (و نه همهی آنها) روی میدهد عبور کرد.
هستند کسانی که فکر میکنند «رابطهی موفق» یک ترکیب متضاد است و رابطهشان هر طور که باشد ادامهاش میدهند و احتمالا اسم مداراهای و تحملهایشان را هم «مدیریت بدبختی» میگذارند! این افراد حتی نمیتوانند تصور کنند که یک رابطهی خوب و راضیکننده چگونه است، حالا چه با همسر فعلی و چه با فرد دیگری که میتوانند بعد از جدایی با او آشنا شوند.
همچنان عوامل دیگری که میتواند دلیل ادامهی یک رابطهی ناشاد باشد وجود دارد که یک یا هردو زوج را وادار به ماندن میکند. هرچند اولین اقدام عاقلانهای که میتوان برای درآمدن و تغییر شرایط نامطلوب انجام داد، مراجعه به مشاور و درخواست کمک از اوست اما اگر بعد از طی این مراحل، نتیجهی مناسبی بدست نیامد، چه بسیارند کسانی که انتخاب میکنند «حتما» در این زندگی ناموزون همیشگی بمانند و تن به جدایی در نمی دهند.
نبض ما_ مترجم: هدی بانکی
همسر من خیلی خسیسه با این که درآمد خوبی داره ولی حتی توی دادن خرجی خونه هم خسیس بازی در میاره دیگه خستم کرده شما به من می گید با این ادم چه کار کنم؟