اصول بهداشت روانی و سازماندهی آن
اگر شخصی نتواند تعارض های خود را با دنیای بیرون و درون حل و در مقابل ناکامی ها مقاومت کند و رفتار نامناسبی در برابر جامعه و مشکلات داشته باشد، از نظر روانی بیمار محسوب میشود و با این خطر روبهرو خواهد بود که تعارض های حل نشده خود را به صورت اختلال های خفیف رفتاری نشان دهد؛ بنابراین بهداشت روانی از اهمیت بسزایی برخوردار است و به همین دلیل، امروزه جوامع مختلف بسیج شدهاند تا سیاست های مربوط به بهداشت روانی و پیشبینی بیماری های روانی را سازمان دهند.
به گزارش از نبض ما به نقل از جام جم آنلاین آنچه از تعاریف بهداشت روانی به دست می آید، این است که هدف بهداشت روانی ، پیشگیری از وقوع ناراحتی هاست. پیشگیری در سه سطح انجام می شود.
سازمان جهانی بهداشت، بهداشت روانی را چنین تعریف میکند: بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت جای میگیرد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقش های اجتماعی، روانی و جسمی. بهداشت تنها نبود بیماری یا عقبماندگی نیست.
به شکل کلی و براساس تعاریف مختلف بهداشت روانی ، شخصی که بتواند با محیط خود خوب سازگار شود، از نظر بهداشت روانی بهنجار خواهد بود.
نوع اول به دو قسمت آموزشی و پژوهشی تقسیم می شود. آموزشی در جهت سبب شناسی اختلال است. یعنی اگر مسائل و نکات مربوط به بهداشت روان آموزش داده شوند دیگر اختلال به وجود نمی آید. مثلا اگر بخوبی آموزش داده شود که با ازدواج فامیلی چند درصد اختلال با ژن های معیوب به ارث می رسد، آمار ازدواج فامیلی کاهش می یابد درنتیجه اختلال ژنتیک نیز بروز نمی یابد. پیشگیری پژوهشی، تحقیقات را در بر می گیرد. یعنی در پی یافتن علت ایجاد اختلال است.
پیشگیری نوع دوم به بیماریابی بموقع، سریع و اقدام درمانی فوری مربوط است. این نوع پیشگیری می گوید قبل از این که اختلال حالت مزمن پیدا کند، آن را درمان کنیم و اگر درمان نمی شود آن را کنترل و مهار کنیم.
پیشگیری نوع سوم، کمک به بقاء و بهتر زیستن بیمار و پرورش حداکثر توانایی های باقیمانده برای سازگاری بیشتر است.
باید یاد آور شد مفهوم بیماری روانی به ارزش هایی وابسته است که زندگی اجتماعی در اختیار ما میگذارد؛ بنابراین معلوم نیست بهداشت روانی واقعا نبود بیماری روانی باشد؛ مثلا انحراف هایی را در نظر بگیرید که گاهی در نوجوانان دیده میشود.
میدانیم این رفتارها زودگذر و در مراحل رشد به وجود میآیند. دختر نوجوان چه با کلام، چه با شیوه لباس پوشیدن و چه با نشان دادن بخشی از موی سر با خانواده و گاه اجتماع به مخالفت برمیخیزد.
در پی این رفتارها خانواده ها آشفته میشوند و برخی مسئولان تند برخورد میکنند، در صورتی که با این مخالفتها، خودمختاری و انتخاب ارزش های فردی و شخصی را یاد میگیرند و هیچ یک از این رفتارها نشانه بیماری روانی نیست، بلکه برای تایید و تثبیت موجودیت فرد است.
به طور مشخص می توان گفت در افراد سالم ، بهداشت روان به شکل کامل وجود دارد. برای رسیدن به انسان سالم شدن الزامات و اصولی وجود دارد .
اصول اساسی بهداشت روانی
همان طور که گفته شد هدف اصلی بهداشت روانی ، پیشگیری است. برای رسیدن به این هدف رعایت اصولی الزامی است. آن اصول عبارتند از:
1-احترام به شخصیت خود و دیگران
یعنی یک شخص خود را دوست بدارد و به دیگران احترام بگذارد. فرد سالم احساس می کند افراد جامعه او را می پذیرند و او نیز با نظر موافق به آنها می نگرد و برای خود و آنها احترام قائل است. اصول بهداشت روانی مبتنی بر تقویت افراد استوار شده است و از تخریب شخصیت افراد تا جایی که امکان داشته باشد، جلوگیری می کند.
2-شناخت محدودیت و توانایی خود و افراد دیگر
هر فرد سالم توانایی ها و ناتوانایی خود را می شناسد و آن را قبول دارد البته می کوشد محدودیت های خود را رفع کند و نسبت به آنها جبهه نمی گیرد یا پنهانش نمی کند.
3-پی بردن به علل رفتار
هر رفتاری علتی دارد و خود به خود انجام نمی شود.مانند ترس که حتما دلیلی دارد یا آن را می دانیم یا نه. انسان سالم در پی کشف علت رفتارها بر می آید. این که چرا می ترسم و آن علت را رفع می کند.
4-توجه به تمامیت وجود هر فرد
این که بسیاری از مشکلات ما ریشه روانی دارد و برعکس. انسان سالم به این نکته توجه دارد که ممکن است مشکلات جسمی پشت این مشکل روانی باشد. این موضوع باید بیشتر مورد توجه معلمان و مربیان باشد و جنبه های جسمانی ،عاطفی،روانی و… دانش آموز را در نظر داشته باشند.
5-شناسایی نیازها و انگیزه های مسبب رفتار انسان
بهداشت روانی بر این اصل استوار است که نیاز هر شخص در هر سنی با شرایط ویژه همان سن باید در نظر گرفته و ارضا شود. نیاز ها هم دو بعد جسمانی و روانی را در بر می گیرند. جسمانی مانند: احتیاج به آب، غذا، استراحت و… است.
نیاز روانی مثل امنیت روانی، مورد محبت قرار گرفتن، نیاز به پیشرفت و… است.