پدرها چه شکلی می توانند باشند؟
پدرها هم برای خودشان انواع و اقسام مختلفی دارند. مدل های متفاوتی که با نزدیک شدن به روز پدر تفاوت هایشان باهم بیشتر مشخص می شود.
نبض ما– مثل تمام آدمها و چیزهای مختلفی که در دنیا وجود دارد. پدرها نیز باهم تفاوت دارند و در انواع و اقسام و حتی سایزهای مختلف در زندگی حضور دارند و برای فرزندانشان پدری می کنند. ممکن است حتی دست و پایشان با پدرهای دیگر متفاوت باشد. حتی حرف زدنشان شکل دیگری باشد و حتی طوری پدری کنند که لازم نباشد از جایشان تکان بخورند. با این حال پدرها در هر حالت و انواعی که باشند پدر هستند. برایمان دعا می کنند و سعی می کنند پدرهای خوبی باشند. اما پدرها واقعا در چه شکل هایی هستند؟
گاهی پدرها شبیه انسان ها هستند
این پدر های ایده آل دست و پا دارند. طوری که می توانند فرزندشان را ناز و نوازش کنند. می توانند آدم را نصیحت کنند. می توانند دعوا کنند و آدم می تواند گاهی یواشکی از جیب لباسشان پول بردارد. بعضی هایشان عینک دارند. بعضی هایشان ریش دارند. بعضی هایشان هم سبیل دوست دارند. این پدر ها معمولا خسته اند. چون صبح های زود می روند و شب ها بر می گردند. پس برای همین ممکن است لباس هایشان بوی خوب ندهد ولی آدم دلش می خواهد یک استکان چای برایشان بریزد. بنشیند کنارشان سرش را بگذارد روی شانه شان و کلی بخندد.
گاهی پدرها قاب عکس می شوند
بعضی پدر ها قاب عکس هستند. می نشینند روی دیوار خانه. هربار با دیدنشان آدم جان تازه ای می گیرد. اما گاهی گرد می گیرند و باید حتما هراز چندگاهی تمیزشان کنیم. آن وقت همان بابای همیشگی می شوند. گاهی فقط نسخه های سیاه و سفید دارند. مثلا نمی دانیم رنگ پوستشان چه شکلی است. این نوع بابا اصلا پیرتر نمی شود و همیشه یک سن خاصی می ماند. هیچ وقت آدم را دعوا نمی کنند. فقط توی چشمهایمان زل می زنند و آدم خود به خود حساب کار دستش می آید. این نوع بابا هیچ وقت نمی تواند آدم را بغل کند. اما وقتی دلمان گرفت می توانیم آنها را از دیوار پایین بیاوریم ویک دل سیر بغل شان کنیم و حتی روی ماهشان را ببوسیم.
گاهی پدرها سنگ می شوند
بعضی پدرها سنگی هستند. نه اینکه سنگ دل باشند. اما سنگ می شوند. دستهایشان سنگی می شود. صورتشان سنگی می شود حتی موهایشان سنگی می شود. این نوع باباها دوست دارند هرچند وقت یک بار برویم و روی شان آب بریزیم و به آنها گل بدهیم. حتی سرمان را بگذاریم روی صورت سنگی شان و آرام آرام برایشان قرآن بخوانیم. اما معمولا وقت نمی کنیم به آنها سر بزنیم.
بعضی پدرها ویلچر هستند
بعضی پدر ها بخشی از بدنشان فلزی است. یعنی به جای اینکه پاهایشان صاف باشد. پاهایشان دایره است. این پدرها کف دست هایشان پینه دارد چون مجبورند پاهای فلزی شان را با دستهایشان تکان بدهند. این پدرها قدشان از ما خیلی کوتاهتر است چون هیچ وقت نمی ایستند وهمیشه می نشینند. این پدرها نمی توانند ما را به مدرسه، دانشگاه، مهمانی برسانند و حتی ما را درست و حسابی مسافرت ببرند. هیچ وقت هم نمی توانیم آنها را به سینما ببریم برای همین فیلم هایی که در سینما دیده ایم را برایشان تعریف می کنیم. بغل کردن این پدر ها خیلی سخت است اما لذت خودش را دارد.
بعضی پدرها بچه می شوند
پدرها همیشه آن آدمهای بزرگ و چهارشانه بچگی هایمان نیستند. گاهی بچه می شوند. به گوشه ای خیره می مانند و حرف نمی زنند. اما ما باید حالشان را بفهمیم. این پدرها معمولا ما را نمی شناسند. روی خوش نشان نمی دهند. بعضی پدرها خیلی سخت نفس می کشند و ما همیشه گوشهایمان را تیز می کنیم که صدای نفس کشیدنشان را بشنویم که مبادا لحظه ای بی خبر دلشان نخواهد نفس بکشند.
بعضی پدرها صدا یا فیلم می شوند
بعضی پدر ها صدا یا فیلم هستند. این پدر ها هربار که سراغشان می رویم مدام یک حرف و یا یک عمل یکسان را تکرار می کنند. مثلا خاطره ای را چندین بار تعریف می کنند یا اینکه نصیحتشان به ما را صدباره می گویند. اما ما از شنیدن حرفها و دیدنشان خسته نمی شویم و ممکن است دلمان بخواهد در یک روز مدام سراغشان برویم و دوباره حرفهای تکراری شان را گوش کنیم اما هربار حس می کنیم که از آنها و حرفهای تکراری شان چیز تازه ای کشف کرده ایم. این پدر ها باید خیلی خوب نگهداری شوند و گرنه ممکن است خیلی زود کهنه شوند و صدایشان بگیرد و یا تصویرشان به هم بریزد.
بعضی پدرها دست خط می شوند
بعضی پدرها دست خط می شوند. یعنی تبدیل به چند سطر و کلمه و خط که از توی کاغذ با آدم حرف می زنند. این پدرها خیلی زود پیرو کهنه می شوند و باید مواظب بود که مبادا یک روز پاره شوند. این پدرها خوانده می شوند چون دیده نمی شوند و هربار یک حرف ثابت را تکرار می کنند. این پدرهای کاغذی را باید داخل یک پوشه نگهداری کرد و هربار که دلتنگ شدیم و به آنها نیاز داشتیم باید سراغشان برویم و دوباره آنها را بخوانیم تا دلمان گرم شود.
بعضی پدرها پلاک می شوند
بعضی پدرها پلاک هستند. این پدر ها از جنس فلزی بوده و معمولا در بهترین جای خانه نگهداری و یا آویزان می شوند. این پدرها و همه پدرهای توضیح داده شده اول پلاک یا چیزهایی که تبدیل شدند نبودند و بعدها تبدیل شدند.
یعنی دوستان این پدر ها این پلاک را به جای پدر قبلی تحویل خانه دادند و حالا هرکس در خانه دلش برای پدر تنگ می شود این پلاک را دور گردنش می اندازد و هربار نوشته های آن را می خواند. حرف زدن درباره این پدر ها خیلی سخت است.
منبع:مجله مهر