با پشتیبان ولایت امیرالمومنین چه کردند؟
صدیقه کبری از آن شخصیت هایی است که قلم توان وصف حالش را ندارد. به هر سو از زندگی اش نگاه کنی دریایی از مطلب و محتوا پیدا می کنی. به هر ردپای مانده از کردارش که قدم بگذاری، انبوهی از حرف ها و نوشته ها به ذهنت سرازیر می شوند ونمی دانی از کجا شروع کنی، چه بگویی.
نبض ما– نمی دانی از اخلاق و صفاتشان بگویی، از اتفاقات تاریخ زندگی شان بگویی. از سختی های که تحمل آن ها در ظرف وجودی انسان نمی گنجد بنویسی یا از لطف و کرم هایی که بی شمار روا داشته اند تعریف کنی.
به واقع حیران مانده بودم که از کجا بنویسم از چه بگویم. هر گفته شان یک کتاب است و هر اشارتشان مسیری بی نهایت. دل به دریا زدم و کشکول گدایی ام را در خانه شان بردم تا شاید در این ایام شهادت، عنایتی کنند از معارف شان.
شئون عصمت تصویر می شود
حضرت زهرا سلام الله علیها، در کنار دریای سخنان و احادیث شان، بسیار خوش کردار زیسته اند، طوری که وصف بعضی از حالاتشان شئنی از شئون عصمت را به تصویر می کشد.
در همسرداری یک طور، در فرزندپروری یک طور، در ارتباط با والدین یک طور و در ارتباط با خلق طوری زندگی کرده اند که لحظه به لحظه از سکنات و حرکات شان اسوه و الگوی دیگران است. شاید اشاره به یک واقعه از زندگی ایشان برای رونمایی از الگو بودن شان کفایت کند.
باید به دوره ای برگردیم که حوادث صدر اسلام بسیار تلخ رقم خورد. روزهایی که عده ای از اصحاب پیامبر، بر خلاف مسیر خروشان وحی حرکت کرده و اقدامی ظالمانه انجام دادند. آنان مدت ها بود که دندان برای خلافت بر مسلمین تیز کرده بودند و حالا که چند روزی از شهادت پیامبر(ص) گذشته بود قصد داشتند تا نیت شوم خود را عملی کنند.
پیک هایی به منزل امیرالمومنین می فرستادند و صراحتا از ایشان می خواستند که از خانه خارج شود و با خلیفه جعلی بیعت کند. بیعت درباره خلافت مسلمانان. همان سمتی که پیامبر بارها قبل از آن نسبتش را به علی علیه السلام مشخص کرده بود.
اما گوش های حرامیان بدهکار پاسخ ها و احتجاجات امیرالمومنین نبود و فشار را بر خانه وحی بیشتر و بیشتر می کردند تا نهایتا از ایشان هم بیعت بگیرند. بیعتی که باعث می شد تا غصب خلافت تکمیل شود. چرا که تنها امیرالمومنین و عده ای از بنی هاشم زیر بار این ننگ نرفته بودند و سایر مردم با زور و اختناق سر به زیر حکومت طاغوت شده بودند.
بعد از چند مرحله رفت و آمد به درب منزل ایشان، سپاهی از شروران و ظالمان به سر کردگی عمر که قرار بود بعدها شتر خلافت را در لجن زار و بی راهه حرکت دهد. به در منزل فاطمه زهرا روانه شدند.
ایشان که اصرار آن ها بر باطل شان را به عین می دید و تلاش های شوهرش را در پاسخ به آن ها بی اثر یافته بود، به نیت پشتیبانی از ولایت و امامت، خود برای مواجهه با آنان اقدام کرد. آن زمان که می دید اصل ولایت در خطر است جانش را بر کف دست گرفت و تلاش کرد تا با بیان شان و جایگاهش مخالفین را به پستوی سیاه خود برگرداند.
پشتیبان ولایت امیرالمومنین
ایشان خود به در منزل آمد تا با صدای ملکوتی اش یادآور شود که تنها دخت رسول خداست که پشتیبان ولایت امیرالمومنین شده و ادعای باطل منافقین راه به جایی ندارد. او گفته های پدرش را به قوم یادآور می شد که چگونه با صراحت امیرالمومنین را ولی بعد از خود در همه امور معرفی کرده اند و شورای مسلمین هیچ برتری برای تعیین یک جایگاه الهی و از پیش تعیین شده ندارد.
در حین صحبت و کنکاش با ظالمان بود که هجومی فجیع رخ داد و بی حرمتی به حد بالای خود رسید و پلیدان به منزل وحی جسارت ها کردند که صحبت از آن در توان و ظرف این حقیر نگنجد. باشد که واعظان و خاطبان،با مستندات تاریخی در مجالس عزایش شرح و بسط دهند تا این اقدام عظیم بانوی عظیم اسلام از خاطر نرود و الگویی باشد برای امروز ما که تا پای جان حافظ ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام باشیم ان شاء الله.
منبع: تبیان