فرهنگی به نام انتظار
نیمه ی شعبان در فرهنگ دینی ما ایرانی ها مترادف است با مفهوم موعود؛ اگرچه ما زمان خاصی را بر مبنای اعتقادات دینی مان که مصادف است با سالروز میلاد منجی غائب از نظر، امام دوازدهم، اباصالح المهدی(عج) را به این امر اختصاص داده ایم اما در این مجال می خواهیم از زاویه ی جدیدی به این مفهوم و انتظار ظهور نگاه کنیم.
نبض ما – منابع تحقیقی موجود، نشان می دهند که در فرهنگ های مختلفِ معنوی جهان از زرتشت گرفته تا بودا یا سایر ادیان توحیدی همیشه مفهومی بنام منجی یا موعود وجود داشته است، البته اینکه کیفیت ظهور یا ویژگی های این منجی دقیقا چه هست در بین این منابع اختلاف نظر و همینطور اشتراک هایی وجود دارد که در این مطلب مد نظر نیست. آنچه در این مجال کوتاه می خواهیم درباره اش بیندیشیم، کارکرد منجی و موعود در زندگی روزمره ی ما است. به عنوان یک ایرانی اندیشمند مسلمان بیایید یکی از پیش فرض های اصلی مرتبط با این مفهوم را با هم جستجو و مرور کنیم:
کار من در این میانه چیست؟
آیا کار من فقط سر گذاشتن به سجده و محراب عبادت است یا هیچ کاری نکردن و به انتظار ظهور نجات دهنده نشستن یا اینکه بیش از هر زمان دیگری مترصد فرصت بودن و دست زدن به عمل است؟ بررسی دو حالت اول را هم به شما واگذار می کنیم، اما بیایید فرضیه ی سوم را با هم بررسی کنیم:
مگر نه اینکه منجی برای ظهور و حضورش به یارانی نیاز دارد، آیا یاران منجی از جنس افرادی هستند که اهل عمل و پویایی و اندیشه هستند یا صرفا افرادی که به انتظار ظهور او نشسته اند و سر به افسوس یا به اشتیاق چشم به راه ظهور هستند؟ آیا این اشتیاق و افسوس به عمل منتهی نمی شود؟ راستی مهمترین دغدغه ی افراد در انتظار ظهور در چنین روزی بطور نمادین چیست؟ آیا رشد و حرکتی در اندیشه های انتظار ظهور ما نسبت به سال های گذشته اتفاق افتاده است یا آن که سال هاست آن را در خواندن دعا یا نذر و جشن خلاصه کرده ایم؟
به نظر می رسد مهم ترین پیش فرضی که با این مفهوم همراه هست، امید داشتن به آینده است.
اینکه شرایط تغییر خواهد کرد و همه چیز بهتر خواهد شد. حالا اگر این پیش فرض را بگذاریم کنار تصریح و تاکید کتاب آسمانی قرآن بر این سنت که “حال هیچ قومی را تغییر نمی دهیم، مگر اینکه خودشان تغییر کنند.”
*آیا به این معنا نخواهد بود که هر کدام از ما باید به تنهایی در جهت انتظار ظهور حرکت کنیم؟ آیا یک منجی باور قطعا نباید پیوسته در تغییر و رشد باشد؟ و آیا این تغییر نباید به گونه ای اتفاق بیفتد که دیگران را هم به میل و رغبت همراه سازد؟ و راستی اگر همه با هم و در کنار هم برای بهتر شدن کاستی های موجود در اطراف مان از امور معنوی و مادی تلاش کنیم، دین بیشتری به این مفهوم و منجی ادا نکرده ایم؟
… و اما خانواده
خب حالا بیایید تمام این ماجرا را در خانواده پیگیری کنیم؛ موضوع را در جمع خانواده طرح کنید و با یکدیگر هم اندیشی کنید؛ اینکه بیایید در آستانه ی چنین ایامی، امسال قرار تازه ای با هم بگذاریم؛ اگر مفهوم منجی یا موعود برای ما مقدس و قابل اعتناست، بیایید آن را در عمل توسعه بدهیم. یک یا چند موضوع درخودتان و البته اطرافتان انتخاب کنید، لازم نیست خیلی هم بزرگ باشد. این موضوعات می تواند بازنگری در رفتار و منش شخصی یا اجتماعی تان باشد؛ به ویژه اگر مرتبط با آیین ها و عملکردهای این روز ویژه باشد، بهتر هست.
فرض کنید با خودتان قرار می گذارید که مثلا نذری امسال را در بین افراد نیازمند توزیع کنید یا اینکه از ظروف یکبار مصرف استفاده نکنید یا اینکه زباله ها را در خیابان رها نکنید، یا اینکه به جای توزیع خوراکی کتاب های مفید در بین مردم توزیع کنید، یا اینکه امسال کودکی را تحت حمایت و سرپرستی قرار دهید و یا برای تعدادی از دوستان و آشنایان یا افراد نیازمند در زمینه ای که تخصص دارید کلاسی رایگان برگزار کنید و … .
اگر هر کدام از اعضای خانواده بتواند حتی یک مورد را به اتمام برساند و آن را به دیگران توصیه کند هم می توان به بهبود کیفیت در این زمینه ی خاص امیدوار بود. انتخاب به عهده ی شماست؛ همین که بتوانید چیزی را بهتر از قبل کنید یعنی در این مسیر قدم گذاشته اید و البته روشن است که برای این راه پایانی نیست و این همان مفهوم درست انتظار ظهور کشیدن است!
منبع: تبیان