تأثیر محیط هنرى بر خلاقیت دانش آموزان
خلاقیت در استفاده از مطالب، نقش مؤثری در پیشرفت انسان ایفا می کند.
خلاقیت و تفکر واگرا
۱. ویژگی های مغز انسان و تأثیر آن بر تفکر خلاق
ویژگی های تفکر در چهار ربع مغز به شرح زیر قابل تقسیم است.
الف) تفکر تحلیلی ربع اول: تفکر در این ربع تحلیلی، کمّی، فنی، منطقی، استدلالی و انتقادی است. این ربع با تحلیل داده ها، ارزیابی ریسک، آمار، بودجه های مالی و محاسبات، همچنین با سخت افزار فنی، حل مسئله تحلیلی و تصمیم گیری براساس منطق و استدلال سر وکار دارد.
ب) تفکر در ربع دوم: تفکر ربع دوم، سازمان یافته، با توالی، کنترل شده، برنامه ریزی شده، محافظه کار، ساختار یافته، مشروح، منظم و با پشتکار است.
پ) تفکر در ربع سوم: تفکر در این ربع، حسی، احساسی، انسان گرا و نمادین است. این ربع برای تدریس و تربیت لازم است.
ت) تفکر در ربع چهارم: تفکر در این ربع، بصری، کل نگر، نوآور، استعاری، خلاق، تخیلی، مفهومی، فضایی، انعطاف پذیر و شهودی است. این ربع با زمان های آینده، امکانات، ترکیب، بازی، رویا، دورنمای هدفدار، طراحی استراتژیک، تحول و نوآوری سروکار دارد. ربع چهارم مغز، بیشتر فعالیت های مرتبط با خلاقیت و نوآوری را هدایت می کند. کسانی که در بخش های تحقیق و توسعه شرکت ها موفقند، از توانایی های ربع چهارم مغز بیشتر بهره می برند. (جوادین و کرمی، ۱۳۸۶) گیلفورد به دو نوع تفکر در انسان اشاره می کند و آن ها را تفکر هم گرا و تفکر واگرا می نامد.
۲. تفکر هم گرا و نیم کره چپ مغز
تفکر هم گرا همان تفکر منطقی و استدلالی انسان است که همواره در پی یافتن یک جواب صحیح می باشد. گیلفورد (سلیمانی، ۱۳۸۴ ) تفکر واگرا یا به عبارتی تفکر خلاق را شامل سه مهارت زیر می داند:
الف) روانی (سیالی): توانایی ذهن در تولید ایده های فراوان در مورد یک موضوع
ب) انعطاف پذیری: قابلیت تفسیر برای فکر کردن از یک بعد موضوع به ابعاد دیگر آن و در نتیجه تولید ایده های گوناگون و متنوع؛
پ) ابتکار: قابلیت ذهن در نوآوری و ابداع یک ایده یا محصول نو و منحصر به فرد.
تمامی این موارد به نوعی با خلاقیت و مفاهیم مرتبط با آن ارتباط برقرار می سازد. اما خلاقیت مورد نظر با این مفاهیم تفاوت اساسی دارد. تفاوتی که شاید ریشه آن را بتوان در تفاوت دروس ریاضی و هنر دانش آموزان جستجو کرد.
۳. تفکر واگرا و نیم کره راست مغز
افرادی که دارای این گونه تفکر هستند، در فکر و عمل مانند دیگران رفتار نمی کنند بلکه با آن ها تفاوت هایی دارند و از عرف و عادت دور می شوند و روش هایی که به کار می برند جدید و ابتکاری است. تفکر واگرا یعنی دور شدن از نقطه مشترک که همان رسم، سنت و عرف اجتماع است و تفکر همگرا یعنی نزدیک شدن به آن نقطه. تفکر واگرا با خلاقیت یا آفرینندگی مترادف به کار می رود. غالب آزمون های خلاقیت آزمون های تفکر واگرا هستند (صادقی مال امیری و رئیسی، ۱۳۸۹ ).
می توان گفت که تفکر هم گرا دایم در تلاش برای توقف تفکر است. شخصی که چنین فکری بر او غالب شده است، همواره سعی دارد مسائل را حل کند تا دیگر درباره آن موضوع فکر نکند، ولی تفکر واگرا که در مقابل تفکر هم گرا قرار می گیرد، در تلاش است که تفکر گسترده تر و بازتر گردد و هدف نهایی آن رسیدن به موقعیت های جدیدتر است. در این جا فردی که به موضوعی فکر می کند هرچه بیشتر به آن بیندیشد آن موضوع گسترده تر می گردد. این سبک حاصل فعالیت های سمت راست مغز است و افراد خلاق در این زمینه مهارت بیشتری دارند.
از مهمترین مکان هایی که می توان در آن افراد را خلاق بار آورد، محیط های آموزشی و به ویژه مدارس هستند و معلمان از جمله افرادی هستند که می توانند بروز خلاقیت دانش آموزان را سبب شوند و یا بالعکس با اعمال شیوه های نامناسب، عقیم ماندن خلاقیت آن ها را سبب شوند. تورنس معتقد است که: تمدن بشر مرهون اندیشه خلاق آدمی بوده است و دوام آن نیز بدون بهره گیری از خلاقیت که عالی ترین عملکرد ذهن انسان محسوب می شود غیرممکن خواهد بود. در وضعیت کنونی، خلاقیت نه یک ضرورت، بلکه شرطی برای بقاست. بنابراین لازم است نظام آموزشی بر تربیت و پرورش افرادی تأکید کند که به حل خلاق مسائل پیش بینی ناپذیر قادر باشند (کاظمی، جعفری، ۱۳۸۷ ). از این رو در عالم هنر که خلاقیت جایگاه والایی دارد، به کارگیری سمت راست مغز پیشنهاد می شود در مقابل رشته هایی که اولویت در آن ها به کارگیری سمت چپ مغز می باشد.
نتیجه گیرى
انسان در هر لحظه از زندگی و حیات خود به لحاظ آسایش روانی و سلامت جسمی و نیز رشد کمالی، بروز خلاقیت و رسیدن به سطح خود باوری و شکوفایی خود بیشتر تاثیر پذیر از تمامی شرایط زیست محیطی و فضاهای گوناگونی است که در زمان رشد و طول مسیر زندگی در جریان آن قرار می گیرد. نتیجه آن که سلامت روانی و تنی، شکوفایی هوش هیجانی، کیفیت زندگی و رعایت اخلاق انفرادی و اجتماعی و نیز جایگاه رفیع و هویت انسان در جامعه می توان گفت که محصول تاثیرپذیری انسان از فضاها و محیط های اولیه پرورشی وتربیتی اوست. همواره باید به خاطر داشت که صِرف به خاطر سپردن مطالب، هیچ سودی را عاید نمی کند، بلکه خلاقیت در استفاده از مطالب است که نقش مؤثری در پیشرفت انسان ایفا می کند.
خلاقیت منحصر به افراد خاصی نیست و می توان آن را در خود ایجاد و تقویت کرد. برای انجام این مهم علاوه بر اینکه باید ذهن و توانایی های آن را شناخت، باید محیطی را طراحی کرد که خود تشویق کننده خلاقیت باشد. همان طور که می دانیم مغز از دو نیم کره تشکیل شده است. فعالیت هایی نظیر ریاضیات، ارتباط کلامی، منطقی، بررسی و تجزیه و تحلیل و نویسندگی در نیمه چپ و فعالیت هایی نظیر تصور، تجسم، شناخت رنگ، موسیقی، وزن و آهنگ خیالات و آرزوها بر عهده نیمه راست مغز است. هرگاه کسی بتواند از دو نیمه مغز خود استفاده کند کارایی آن به طور قابل ملاحظه ای افزایش می یابد. بسیاری از دانشمندان با بهره گیری از فعالیت های هنری تلاش کرده اند نیمه راست مغز خود را فعال نگه دارند، زیرا ۹۰ درصد مردم با سمت چپ مغز خود کار می کنند.
مطالعات صورت گرفته ضمن تایید اصول مطرح شده در ادبیات موضوع، بر رابطه محیط و خلاقیت تأکید می کند. نتایج حاصل از آزمون های کمی نشان دهنده آن است که حضور دانش آموزان در فضای هنری باعث افزایش خلاقیت ایشان شده است، از این رو می توان رابطه معنا داری را میان حال و هوای هنری کلاس درس و افزایش خلاقیت پیش بینی نمود. نتایج حاصل از تحقیق به صراحت تأکید می کند که بایستی از هنر به عنوان یک عامل تعیین کننده در بهبود کیفیت کلاس های درس استفاده کرد.
منبع: تبیان