نشانی از بانوی بی نشان
بی نشانی قبر حضرت زهرا(س) همواره میتواند مسلمانان جویای حق را به چون و چرا واداشته و این پرسش را پدید آورد که پس از رحلت پیامبراسلام(ص) چه حادثهای رخ داد که آن حضرت به شدت از تودههای همراه برخی اصحاب رنجیده خاطر و رویگردان شد، به گونهای که حاضر نشد آنان حتی در تشییع جنازه وی هم شرکت کنند؟
نبض ما-گرد آوری: امیرحسین ورشوچی
شاید برای هر مسلمانی این پرسش پدید آید که چرا مزار حضرت زهرا(س) همچنان بی نام و نشان است. بانویی که بیش از هر کس دیگری محبوب پیامبر(ص) بود، به گونه ای که براساس روایات شیعه و سنی، رسول خدا(ص)، وی را «ام ابیها» «پاره تن خویش» و آزار و اذیت او را مایه رنجش و آزار و اذیت خویش خواند. هرگاه پیامبر خدا به سفر می رفت، فاطمه(س) آخرین فردی بود که با وی وداع می کرد و در بازگشت نیز نخستین کسی بود که رسول خدا(ص) به دیدار وی می شتافت.
عظمت فاطمه زهرا
فاطمه(ع) از منظر قرآن کریم و به اتفاق شیعه و سنی یکی از برجسته ترین افراد «اهل بیت» و «ذوی القربی» است که قرآن کریم به طهارت و پاکی، محبت و دوستی و رعایت حقوق آنان تأکید می کند. با این حال چرا هیچ نشانی از قبر آن یادگار گرامی و دردانه پیامبر(ص) بر جای نمانده است؟ چگونه است که مسلمانان جزئی ترین مسائل مربوط به برخی افراد، اماکن، حوادث اطلاعات دقیق وجود دارد ولی در مورد محل خاکسپاری این بانوی عظیم الشان سخن دقیق و متقنی وجود ندارد.
موضوع مهم دیگر این است براساس گزارش های تاریخی، امام علی(ع) بعد از آنکه فاطمه زهرا(س) را شبانه و مخفیانه به خاک سپرد، آثار قبر وی را کاملا از بین برد تا به هیچ وجه جز برای کسانی که در مراسم تشییع حاضر بودند، شناخته نشود. آن حضرت افزون براینکه قبر فاطمه(س) را همسطح زمین قرارداد، در اطراف آن هفت قبر و بنا به نقلی دیگر چهل قبر صوری درست کرد تا امکان شناسائی محل دفن زهرا(س) به کلی از بین برود. امام علی(ع) فردای آن شب حتی با برخی تلاش های صورت گرفته برای شناسایی و نبش قبر فاطمه (س) به شدت برخورد کرد. توضیح این که مسلمانان در پی آگاهی از دفن شبانه دختر پیامبر(ص) و محروم شدن از حضور در مراسم کفن، دفن و نماز وی، در کنار قبرستان بقیع اجتماع کرده و بخاطر این رسوایی که میدانستن تا ابد میماند خود را مورد ملامت قرار دادند. برخی از صحابه نامی پیامبر(ص) از جمله خلیفه دوم عمر بر آن شدند که به وسیله زنان، قبرها را شکافته و ضمن شناسائی قبر فاطمه(س) خود بر پیکر وی نماز بخوانند، ولی حضرت امام علی(ع) تهدید کرد و آنان با شناختی که از این حال علی (ع) داشتند از چنین کاری منصرف شدند.
تلاش برای پنهان ماندن قبر زهرا(س) در دوره های بعدی تاریخ نیز ادامه یافت و محل آن همواره مورد اختلاف بود. براساس برخی گزارش ها، همه کسانی که از محل دفن دختر پیامبر(ص) آگاه بودند، تا حدود سال شصت هجری از دنیا رفته بودند و فقط زنی به نام رقیه، کنیز خود حضرت زهرا(س) باقی مانده بود. از پیشوایان معصوم شیعه(ع) نیز که قطعا از محل دفن آگاه بودند، روایت معتبری در این زمینه وارد نشده است.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که ائمه معصوم شیعه(ع) عمدا و براساس مصالحی محل دفن حضرت زهرا(س) را برای عموم روشن نکرده اند. نکته دیگر این که حتی براساس رویای صادقه برخی از علمای بزرگ مانند پدر آیت الله مرعشی نجفی، پنهان ماندن قبر حضرت زهرا(س) براساس حکمت و مصلحت الهی است و همچنان باید پنهان بماند.
بی نشان بودن قبر فاطمه(س) را چه می توان کرد؟ مگر می شود به دروغ قبری برای وی ساخت؟ مگر می توان بی نشانی و گم گشتگی قبر او را از بین برد؟! این مسأله همواره می تواند یک مسلمان حق جو را به چون و چرا واداشته و این پرسش را پدید آورد که پس از رحلت پیامبراسلام(ص) چه حادثه ای رخ داد که دختر رسول خدا(ص) به شدت از اغلب اصحاب پیامبر(ص) و توده های همراه آنان رنجیده خاطر و رویگردان شد، به گونه ای که حاضر نشد آنان حتی در تشییع جنازه وی هم شرکت کنند؟ مگر فاطمه جوان نبود ؟ چه شد که به بستر مرگ افتاد ؟ چه کسی او را کشت ؟ چرا امام علی(ع) همه آثار قبر وی را از بین برد؟ چرا در دوره های بعد قبر وی را برملا نکردند؟ و چراهای دیگری که پاسخ به آنها بسیاری از حقایق مکتوم تاریخ برملا میسازد. مگر فاطمه مسلمان نبود؟ آیا از پدرش رسول خدا نشنیده بود :(من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتته جاهلیه ) پس امام زمان فاطمه چه کسی بود؟
بیان نمونه ای از توسل به بانوی بی نشان
شیخ العمری یکی از رموز موفقیت خود را داشتن توکل قوی و توسل به مادر ائمه عصمت و طهارت علیهم السلام میدانست. این عالم ربانی توسل ویژهای هم به حضرت زهرا(س) داشته که باعث نجات وی از اعدام شده است. شیخ العمری به دلیل فعالیت در راستای احقاق حقوق شیعیان، توسط وهابی ها به زندان افتاد و دادگاه سعودی وی را به اعدام محکوم کرد، اما توسل به حضرت زهرا(س) مانع از موفقیت وهابیها شد.
این عالم ربانی خاطره آن حادثه را چنین تعریف کرده است: «پس از چندماه زندانی شدن به دلیل انتشار اعلامیههایی در دفاع از شیعیان روز اجرای حکم اعدام فرا رسید. عاملان حکومت، مرا مقابل دیدگان هزاران شیعه پای چوبه دار بردند و طناب را به گردنم انداختند؛ به حضرت زهرا سلام الله علیها توسل کردم و زیر لب گفتم: یا حضرت زهرا! من فقط برای دفاع از شما و آبروی شما پای چوبه دار آمدهام، یاریام کنید! وقتی طناب دار را کشیدند، پس از حدود ۳۰ ثانیه طناب پاره شد و من بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم ۳۵ روز گذشته بود و در یکی از بیمارستانهای مدینه بستری بودم و فهمیدم نجات یافته ام.»