علت درگذشت سیمین صداقت، گوینده پیشکسوت رادیو
سیمین صداقت، گوینده پیشکسوت خبر رادیو در سن ۶۶ سالگی در گذشت.
نبض ما– ریحانه مجدالحسینی گوینده خبر در گفتوگو با ایسنا، خبر درگذشت سیمین صداقت را تایید و اعلام کرد: پیشکسوت گوینده خبر رادیو به دلیل ابتلا به بیماری سرطان شب گذشته ( چهارشنبه ۱۸ مرداد) در بیمارستان خاتمالانبیا درگذشت.
سیمین صداقت» متولد 1330 در خوی است که سالهای سال در رادیو و تلویزیون گوینده خبر و برنامههای سیاسی بوده و به تقاضای خودش بازنشسته شد. وی بیش از سه دهه در عرصه گویندگی خبر فعالیت داشت و در سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد.
گفت و گو مرحوم سیمین صداقت را در مورد کار گویندگی با روزنامه تهران امروز می خوانیم:
-در این مدت تعداد کلاسهای گویندگی هم مثل کلاسهای بازیگری و کارگردانی رشد کرده است. شما تاثیر این کلاسها را چقدر میدانید؟
بله، جدیدا این دورهها خیلی زیاد شده است. نرفتهام که ببینم واقعا چه چیزی یادشان میدهند. آیا فقط گرفتن پول است یا چیز دیگر. گاهی میشنوم کسانی تدریس میکنند که خودشان خیلی مشکل دارند. اگر واقعا آدمهای صاحبنظر تدریس کنند، موثر است اما آن کسی که میخواهد گوینده باشد باید صدا، بیان و فک درستی داشته باشد. حتی دندانهایش هم باید درست باشد. اینها را اول باید در نظر گرفت وگرنه هرکس برود کلاس که گوینده نمیشود.
-خود شماقبل از ورود به کار گویندگی رادیو،دوره خاصی را گذراندید؟
نه،فقط یک دوره تنظیم خبر و آرشیو فیلم را قبل ازانقلاب دیدم. اصلا من بدون اینکه خودم بخواهم یا درسی در اینباره بخوانم وارد رادیو شدم. مدیر دبیرستان ایراندخت تبریز خانم شهبازی بودند و در رادیو کار می کردند و من را برای تست به رادیو بردند. مدیر جدیدی به نام آقای نواب صفا به رادیو آمده بود که ایشان هم ترانه سرا و شاعر بودند. قرار بود یک پسر و دختر را انتخاب کنند و برنامه جوانان را با آنها شروع کنند. این برنامه در تهران چند سالی بود که اجرا میشد و میخواستند در استانها هم آغاز کنند. وارد رادیو که شدم دیدم تمام دخترها و پسرهای سطح بالای تبریز جمع شدهاند.
بالاخره پشت میکروفن رفتم و نگاهی به متن انداختم و شروع کردم به خواندن. وقتی تمام شد و سرم را بالا کردم دیدم به جای یک نفر که داشت از من تست میگرفت، هفت هشت نفر آقا و خانم ایستادهاند. به من گفتند خانم دوباره خودتان را معرفی کنید و بگویید قبلا کار گویندگی انجام داده اید یا خیر؟ گفتم الان کلاس دهم هستم و غیر از سخنرانی و دکلمه در مدرسه کار دیگری نکرده ام. بعدها آقای لک لری که از تهیه کننده های خوب رادیو هستند به من گفتند که وقتی صحبت می کردی چنان عقربه تا آخر می رفت که ما کمش می کردیم و می گفتیم عجب قدرت صداییی دارد .
-گفتید که کار در رادیو را به صورت رسمی با برنامه جوانان شروع کردید. یادتان هست اولین متنی که خواندید چه بود؟
خیلی گذشته است. یادم نمی آید. البته در برنامه جوانان معمولا هنرمندان،شاعران و ورزشکاران را معرفی می کردیم. یادم هستا ستاد شهریار خیلی کم حاضر می شدند به رادیو بیایند و یکی از افتخارات من این است که به خانه ایشان رفتم و خواهش کردم با من یک مصاحبه ای داشته باشند که مصاحبه خیلی خوبی هم شد.
-بعضی از آدم هانسبت بهی کسری از توانایی هایشان توهم دارند. مثلا فکر می کنند می توانند خواننده یا بازیگر شوند. شما خودتان از ابتدا حسمی کردید صدای خوبی دارید یا از طریق توجه دیگران به اینموضوع پی بردید؟
حس می کردم. مثلا دوست داشتم همه چیز را بلند بلند بخوانم. دبیرهای مدرسه هم همیشه میگفتند خانم صداقت از روی درس بخوان. بچه ها هم دوست داشتند.از سال سوم ابتدایی شروع به خواندن مجله و کتاب کردم و مادرم هم مرا تشویق میک رد و می گفت: این کتاب را بلند بخوان. من الان هم به پدرها و مادرها می گویم که با بچه هایتان صحیح صحبت کنید و مثلا بخواهید که برایتان متنی را بخوانند تاتشویق شوند.
-اما هیچوقت فکر نمی کردید گوینده بشوید؟
نه، من وکالت را دوست داشتم اما در دانشگاه اصفهان تاریخ خواندم.
-شما درطول این سالها بیشتر به عنوان گوینده خبر یا مجری برنامه های سیاسی شناخته شدید.خودتان به برنامه های سیاسی علاقه داشتید؟
در برنامه سیاسی و خبر مثل این است که در اوج اتفاقاتی که در دنیا می افتد هستی. برای هر جوانی زیباست اما یک زمانی به جایی می رسی که خسته میشوی. من برنامه های ادبی را خیلی دوست داشتم. در اصفهان یک برنامه معروف اجرا می کردم که در ایران هم اول شد. برنامه ای بنام «بوستان عشق» که ظهرها پخش می شد.
نویسنده آن برنامه هم آقای مصطفی کیانی بودند که سعی می کردند در مورد شعرایی در این برنامه صحبت کنند که کمتر بها یشان پرداخته می شد. خیلی آن برنامه را دوست داشتم و دلم می خواست چند تا از آنها را الان داشتم ولی متاسفانه بعد از انقلاب چون کمبود نوار بود شنیدم خیلی از این گنجینه ها در مراکز استانها پاک شده است اما در تهران نگهداری شدند.
– در بین جوان هایی که الان در رادیو گویندگی انجام می دهند،کار چه کسی را بیشتر می پسندید؟
بچه هایی که الان در خبر رادیو هستند استعدادش را داشتندو تعلیم دیده ما هستند. ما آنها را بردیم استودیو و مثل دختر خودمان با آنها کار کردیم. همیشه می گویم خانما رمی، خانم صارمی، خانم صاحب جم و خانم معصومیان دخترهای خوب من هستند و گوینده های خیلی خوبی شده اند. نمی توانم نام یکی را ببرم.
-به نظر می آید شرایط کار در تلویزیون از لحاظ مالی بهتراز رادیو باشد. واقعا چقدر تفاوت وجود دارد؟
نه. من که به عنوان گوینده ارشد رادیو بازنشسته شدم حقوقم بیشتر از برخی بازنشستگان تلویزیون است. خیلی فرق ندارند. در تلویزیون اگر بخواهند بیرون کار کنند شناخته شدهتر هستند. رادیو آن جاذبه های تلویزیون را ندارد.گوینده رادیو باید خیلی تاپ باشد که جلب نظر کند و همیشه در خاطره ها بماند. البته به نظر من گوینده رادیو بودن سختتر است. شما فقط با صدا و تاکیدات و لحن خاصت میتوانی حرفت را به مردم القا کنی. در تلویزیون تصویر و نور هست و در آخر صدای گوینده برای مردم جذاب است. نکتهای که دلم میخواست به آن اشاره کنم این است که دیروز خبری را گوش می کردم که در آن کلمه «پژوهش» بود. همه حرف اول این کلمه را با فتحه میخوانند. در گوش مردم این کلمه این چنین است.
استاد دانشگاه هم همین را میگوید اما گوینده بیست و دو ساله سازمان نشسته پشت میکروفن و همان خبر را میخواند پژوهش(حرف اول با کسره). من این را نمی توانم قبول کنم. زبان معیار باید در رادیو و تلویزیون صحبت بشود. البته اشتباه نشود منظورم زبان کوچه و بازار نیست. خیلی از گوینده های جوان مشکل دارند. صدای درست و فک مناسبی ندارند. در کلمات و تاکیدات هم مشکل دارند اما بچه های با استعداد هم پیدا می شوند. نمی خواهم جوانان را تخطئه کنم. دلم می خواهد معیارهای درستی در کمیته های انتخابب اشد. وقتی رسمی می شویم باید کلاس زبان فارسی بگذرانیم.کاش همه این دوره را بگذرانند. چون این موارد در این کلاسها گفته می شود که مثلا لازم نیست کلمه ای که درست است اما به گوش مردم نامانوس است،گفته بشود.
– باتوجه به این موضوع آیا ورود به کار در رادیو و تلویزیون امروز سخت ترشده است یا شما تفاوت چندانی نمی بینید؟
زمان ما خیلی سخت می گرفتند. ما در رادیو سعی کردیم انتخابا فراد کاملا برطبق معیارهای اصولی باشد. ولی از خبر رادیو خیلی راضی هستم.
-به خاطر دارم که درسال 87 شما و تعداد دیگری از دوستان دربرنامه «دوقدم مانده به صبح» درباره زبان معیار و کار گویندگی حرف زدید.پیرو همان بحث به نظر می آیداین روزها تعداد برنامه های خبری که به نوعی از زبان عامیانه استفاده می کنند بیشتر شده است.شما این موضوع را مشکل تلقی می کنید؟
در یکی، دو تا برنامه خیلی عیب ندارد. اما یک چیزهایی را فرهنگ ایرانی نمی پذیرد. هنوز هم می گوییم باید به بزرگتر احترام گذاشت. ما می خواهیم خلاقیت به خرج دهیم. اما خودمان ابتکار نمی کنیم. تقلید می کنیم. قشنگ نیست و مردم می فهمند. تغییرشکل ظاهری به تنهایی باعث جذابیت نمی شود. بله، من می گویم چگونه می توان فعل خبری را که کلماتش صددرصد مشکل، ادبی و آنچنانی است شکست.
– دراین همه سالی که گویندگی خبر انجام می دادید و خبرهای اتفاقات مهم را خواندید؛چه خبری بیش از بقیه شما را متاثر کرده است؟
زلزله بم من را خیلی اذیت کرد. مسائل جنگ هم همینطور البته آن با حس میهن پرستی همراه بود. همسرم هم نظامی بود و به همین دلیل یک جور دیگر هم ناراحت می شدم. هر حمله ای که می شد نگران بودم. حتی در پیروزی ها هم از خوشحالی استرس میگرفتم و همه اینها روی قلب و مغز آدم اثر میگذارد. به نظرم گویندگی کار پر استرس و سنگینی است.
-علاوه براین استرسی که می گویید بیشترین ترس شما در این مدت چه بودهاست؟در واقع ازچه چیزی در کار حرفه ایتان می ترسیدید؟
من هیچ وقت ترس نداشتم. حتی آن اوایل که تازه شروع کرده بودم. هرگز ترسا ز میکروفن نداشتم. میکروفن مثل عزیزترین کس من بود. فکر میکردم در خانه ام نشسته ام و حرف می زنم. برایا ینکه دقت می کردم و برای کارم، کشورم و مردمم ارزش قائل بودم. همیشه مردم را دوست داشتم و دارم. برای من پیش آمد که بروم کشورهای خارجی زندگی کنم اما نمی توانستم. من عاشق این هستم که راننده آژانس و سبزی فروش محله ام با من درد دل کنند. امیدوارم هرگز کسی مجبور نشود که از کشور برود. این خیلی بد است. امیدوارم برای نخبگان این مملکت ارزش قائل شوند و به آنها امکانات بدهند.
– شما مدتها به اقتضای شغلتان با رادیو در ارتباط بودید. دراین مدت که بازنشسته شده ایدچقدر رادیو گوش می دهید؟
الان بیشتر مطالعه می کنم. خیلی کتاب را دوست دارم. رادیو هم گوش میکنم. بچه های خبر می گویند دوست داریم بگویید کارمان چه طور است. خبرهای تلویزیون را هم می بینم.
-تا به حال دلتان نخواسته است که کار دیگری مثل دوبله را با صدایتان تجربه کنید؟
دوبله کار کرده ام البته نه پرسوناژی. در فیلمهای علمی خیلی کار کردم. دوست دارم دوبلاژ کار کنم اما تا به حال پیش نیامده است. متاسفانه بچه های دوبلاژ خودشان در رادیو و تلویزیون می آیند و کار می کنند اما بچه های این طرف را خیلی سخت راه می دهند. می گفتند عضو سندیکا نیستید. آن موقع ما جزو خبر بودیم و اجازه نداشتیم کار دیگری بکنیم.
وقتی در معاونت سیاسی کار می کنید اجازه کار دیگری ندارید. شاید هم درست باشد.گوینده های آقا گاهی درسالنها برنامه ای را اجرا می کردند اما گوینده های خانم کمتر. دوستانا براز تمایل می کنند که برگردم. من هم دوست دارم کار کنم اما در قسمت دیگری. خسته شده ام از خبر و برنامه سیاسی. آن استرس برای من در این سن زیاد است. دوست دارم برنامه های علمی، ادبی و دوبلاژ کار کنم.
-شغل شما به گونه ای است که به صورت غیرمستقیم با بسیاری از مردم در ارتباط هستید.تا به حال به خاطر همین حرفه اتفاق جالبی برایتان افتاده است؟
جالبپ این است که در رادیو چهره شما دیده نمی شود و بعضی از آدمها در ضمیر خودشان یکسری چیزهایی می سازند. در رادیو مردم از شما تصویرهایی می سازند که شاید واقعی نباشد. یادم هست که یک دفعه در اصفهان یک کارگر چهارصد و هفتاد هزار تومان آن زمان پیدا کرده بود. یک راست آورده بود اداره و فقط می گفت خانم صداقت.
این پول را به صاحبش رساندیم و برای آن کارگر هم پنجاه هزار تومان گرفتیم.این اعتماد مردم خیلی زیباست.از این نمونه ها زیاد است. مشکلی داشتند به ما زنگ می زدند. یکبار هم کسی شب عید برای بچه های «راه شب » ماهی درست کرده بود و آورده بود اداره . شیرینی کار به همین است.
-برعکس هم اتفاق میا فتد.مردم تصوراتی درباره کسانی که دررادیو و تلویزیون هستنددارندامااین تصورات زیبا با اولین برخورد نابود می شود وفرو می ریزد.
متاسفانه هستند.گاهی می بینم در تلویزیون یک گوینده با غرور عجیبی خبر را می خواند. حتی نوع نشستنش بد است. مردم این را میفهمند. در رادیو هم از نوع گفتار معلوم می شود. به هر حال من خودم هم سالها گوینده تلویزیون بوده ام. باید با مردم رابطه صمیمانه ای داشته باشند.
-و حالا به عنوان سوال آخر:شما صدایی دارید که از طریق کار در رسانه جمعی ممکن است روی افراد زیادی تاثیر گذاشته باشید.چه صدایی بیشتر روی خودشما تاثیر می گذارد؟
صدای خانم نشیبا بسیار زیباست و بی اختیار شما دلتان می خواهد صدای ایشان را گوش کنید.